91/2/4
10:30 ص
کوچه ای بی صدا و یک مادر
عده ای بی حیا و یک مادر
پسرش داشت صحنه را می دید
سیلی بی هوا و یک مادر
نه فقط تازیانه و سیلی
سیلی و ناسزا و یک مادر
موی او شد سفید در کوچه
زخم ها طعنه ها و یک مادر
جای یک دست روی صورت او
دست نامردها و یک مادر
کینه دارند از علی این ها
حمل? کینه ها و یک مادر
ناگهان راه خانه را گم کرد
ناله ای بی صدا و یک مادر
آخرِ روضه است این جمله
عده ای بی حیا و یک مادر
سید علی محمد نقیب